{one Shot hoseok}
یا بهترین دوستت «هوسوک»به معروف ترین بار رفته بودین
انقدر خورده بودین که به سکسکه افتاده بودین
سرشو روی میز گذاشت و بهت نگاه کرد
به قدری مست بود که میتونست به گلدون روی میز هم درخواست ازدواج بده
به تو که از شدت مستی گیج و خواب آلود شده بود با چشم های خمارش خیره شد
همونطور که سرش روی میز بود دستتو که روز میز گذاشته بودی رو گرفت: یاااه ا.ت.. خیلی..لبات... براقن!..طوری که وسوسم میکنه...تا اونا رو...به دندون بگیرم.
با این مست بودی ولی حرفاش رو فهمیدی
گونه هات که از قبل سرخ شده بود بیشتر سرخ شد و گرمای سوزش گونت رو حس کردی: عاا هوسوکاا..نمیفهمم چرا اینو میگی!
هوسوک با بدنی گیج بلند شد و به سمتت اومد
صندلی کنارت رو بیرون کشید و نشست
سکسکه ریزی کرد و با چشم های سنجابیِ خمارش بهت خیره شد
دست های کشیدش رو امتداد گردن و چونهت حرکت میداد و بهت نزدیک تر میشد
توی فاصله یک سانتیت متوقف شد و همونطور که به لب هات خیره شده. بود ادامه داد: ف..فقط..یه..یه تست کوچولو!
بی مقدمه به لب هات حمله کرد و خیس میبوسیدت..
از یه تست کوچولو یه چند دقیقه کیس رسوند!
به خاطر کمبود نفست به شونهش ضربه زدی و ازش جدا شدی
با لب های خیسش ازت فاصله گرفت و به چشم هات خیره شد
-دلم میخواد همیشه تستش کنم!
توی لحنش اثری از هیچگونه مستی ای نبود
از سر مستی با چشم های گرد نگاش کردی و سوالات عجیب پرسیدی:برای چی کیسم کردی!؟مگه ...مست ..نبودی؟ پس ..چرا عادی حرف.. میزنی؟ چطوری.. یهویی.. مستیت پرید؟
لبخند دندون نمایی زد و بوسه کوتاهی روی گونت کاشت: مست نبودم! فقط تو یکم زیادی ساده ایی ماهی کوچولو! همینطوری مستیم پرید که تمام ای مدت تظاهر میکردم مست بودم! و اینکه.. ما دیگه دوست نیستیم..
سرتو کج کردی و با مظلومیت لب زدی: آخه چرا دیگه دوست نیستیم؟
به طرفت اومد و لب های خیسش رو روی گردنت فشار داد
همونطور که جای به جای گردنت رو از مارک های قرمز و بنفشِ کبود رنگش پر میکرد لب هاش رو به سمت لبات حرکت میداد
گوشه لبت رو مارک کوچیک قرمز رنگی گذاشت و لب هات رو با دندون هاش محاصره کرد
بوسه عمیقی رو دوباره شروع کرد و بین بوسه هاش حرف میزد: چون دوست ها طعم همدیگه رو نمیچشن..ماهی کوچولو!
انقدر خورده بودین که به سکسکه افتاده بودین
سرشو روی میز گذاشت و بهت نگاه کرد
به قدری مست بود که میتونست به گلدون روی میز هم درخواست ازدواج بده
به تو که از شدت مستی گیج و خواب آلود شده بود با چشم های خمارش خیره شد
همونطور که سرش روی میز بود دستتو که روز میز گذاشته بودی رو گرفت: یاااه ا.ت.. خیلی..لبات... براقن!..طوری که وسوسم میکنه...تا اونا رو...به دندون بگیرم.
با این مست بودی ولی حرفاش رو فهمیدی
گونه هات که از قبل سرخ شده بود بیشتر سرخ شد و گرمای سوزش گونت رو حس کردی: عاا هوسوکاا..نمیفهمم چرا اینو میگی!
هوسوک با بدنی گیج بلند شد و به سمتت اومد
صندلی کنارت رو بیرون کشید و نشست
سکسکه ریزی کرد و با چشم های سنجابیِ خمارش بهت خیره شد
دست های کشیدش رو امتداد گردن و چونهت حرکت میداد و بهت نزدیک تر میشد
توی فاصله یک سانتیت متوقف شد و همونطور که به لب هات خیره شده. بود ادامه داد: ف..فقط..یه..یه تست کوچولو!
بی مقدمه به لب هات حمله کرد و خیس میبوسیدت..
از یه تست کوچولو یه چند دقیقه کیس رسوند!
به خاطر کمبود نفست به شونهش ضربه زدی و ازش جدا شدی
با لب های خیسش ازت فاصله گرفت و به چشم هات خیره شد
-دلم میخواد همیشه تستش کنم!
توی لحنش اثری از هیچگونه مستی ای نبود
از سر مستی با چشم های گرد نگاش کردی و سوالات عجیب پرسیدی:برای چی کیسم کردی!؟مگه ...مست ..نبودی؟ پس ..چرا عادی حرف.. میزنی؟ چطوری.. یهویی.. مستیت پرید؟
لبخند دندون نمایی زد و بوسه کوتاهی روی گونت کاشت: مست نبودم! فقط تو یکم زیادی ساده ایی ماهی کوچولو! همینطوری مستیم پرید که تمام ای مدت تظاهر میکردم مست بودم! و اینکه.. ما دیگه دوست نیستیم..
سرتو کج کردی و با مظلومیت لب زدی: آخه چرا دیگه دوست نیستیم؟
به طرفت اومد و لب های خیسش رو روی گردنت فشار داد
همونطور که جای به جای گردنت رو از مارک های قرمز و بنفشِ کبود رنگش پر میکرد لب هاش رو به سمت لبات حرکت میداد
گوشه لبت رو مارک کوچیک قرمز رنگی گذاشت و لب هات رو با دندون هاش محاصره کرد
بوسه عمیقی رو دوباره شروع کرد و بین بوسه هاش حرف میزد: چون دوست ها طعم همدیگه رو نمیچشن..ماهی کوچولو!
۲۷.۰k
۱۵ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.